ابن الجوزی می نویسد :
وکان أبو بکر الخطیب قدیما على مذهب أحمد بن حنبل، فمال علیه أصحابنا لما رأوا من میله إلى المبتدعة وآذوه، فانتقل إلى مذهب الشافعی رضی الله عنه وتعصب فی تصانیفه علیهم فرمز إلى ذمهم، وصرح بقدر ما أمکنه، فقال فی ترجمة أحمد بن [حنبل] سید المحدثین، وفی ترجمة الشافعی: تاج الفقهاء، فلم یذکر أحمد بالفقه.
وحکى فی ترجمة حسین الکرابیسی أنه قَالَ عن أحمد: أیش نعمل بهذا الصبی إن قلنا لفظنا بالقرآن مخلوق، قَالَ: بدعة وإن قلنا غیر مخلوق، قَالَ: بدعة، ثم التفت إلى أصحاب أحمد فقدح فیهم بما أمکن.
وله دسائس فی ذمهم عجیبة من ذلک: أنه ذکر مهنأ بن یحیى وکان من کبار أصحاب أحمد، وذکر عن الدارقطنی أنه قَالَ: مهنأ ثقة نبیل، وحکى بعد ذلک عن أبی الفتح الأزدی أنه قَالَ: مهنأ منکر الحدیث، وهو یعلم أن الأزدی مطعون فیه عند الکل.
قَالَ الخطیب: حدثنی أبو النجیب عبد الغفار بن عبد الواحد الأرموی قَالَ: رأیت أهل الموصل یهینون أبا الفتح الأزدی ولا یعدونه شیئا.
قَالَ الخطیب: حدثنی محمد بن صدقة الموصلی: أن أبا الفتح قدم بغداد على ابن بویه، فوضع له حدیثا: أن جبریل علیه السلام کان ینزل على النبی صلى الله علیه وسلم فی صورنا، فأعطاه دراهم أفلا یستحی الخطیب أن یقابل قول الدار الدارقطنی فی مهنا بقول هذا، ثم لا یتکلم علیه هذا ینبئ عن عصبیة وقلة دین.
قَالَ الخطیب على أبی الحسن التمیمی بقول أبی القاسم عبد الواحد بن علی الأسدی وهو ابن برهان، وکان الأسدی معتزلیا، وقد انتصرت للتمیمی من الخطیب فی ترجمته وقال الخطیب علی أبی عبد الله بن بطة بعد أن ذکر عن القاضی أبی حامد الدلوی والعتیقی: أنه کان صالحا مستجاب الدعوة، ثم عاد یحکى عن أبی ذر الهروی وهو أول من أدخل الحرم مذهب الأشعری القدح فی ابن بطة، ویحکى عن أبی القاسم بن برهان القدح فیه، وقد انتصرت لابن بطة من الخطیب فی ترجمته، ومال الخطیب علی أبی علی بن المذهب بما لا یقدح عند الفقهاء، وإنما یقدح ما ذکره فی قلة فهمه، وقد ذکرت ذلک فی ترجمة ابن المذهب.
وکان فی الخطیب شیئان أحدهما: الجری على عادة عوام المحدثین فی الجرح والتعدیل، فإنهم یجرحون بما لیس یجرح، وذلک لقلة فهمهم، والثانی: التعصب على مذهب أحمد وأصحابه، وقد ذکر فی کتاب «الجهر» أحادیث نعلم أنها لا تصح، وفی کتاب «القنوت» أیضا، وذکر فی مسألة صوم یوم الغیم حدیثا یدرى أنه موضوع فاحتج به، ولم یذکر علیه شیئا، وَقَدْ صَحَّ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ رَوَى حَدِیثًا یَرَى أَنَّهُ کَذِبٌ فَهُوَ أَحَدُ الکاذبین » .
وقد کشفت عن جمیع ذلک فی کتاب «التحقیق فی أحادیث التعلیق» وتعصبه على ابن المذهب ولأهل البدع مألوف منه، وقد بان لمن قبلنا.
فأنبأنا أبو زرعة طاهر بن محمد بن طاهر المقدسی، عن أبیه قَالَ: سمعت إسماعیل بن أبی الفضل القومسی وکان من أهل المعرفة بالحدیث یقول: ثلاثة من الحفاظ لا أحبهم لشدة تعصبهم وقلة إنصافهم: الحاکم أبو عبد الله، وأبو نعیم الأصبهانی، وأبو بکر الخطیب.
قَالَ المصنف: لقد صدق إسماعیل وقد کان من کبار الحفاظ ثقة صدوقا، له معرفة حسنة بالرجال والمتون، غزیر الدیانة، سمع أبا الحسین بن المهتدى، وجابر بن یاسین، وابن النقور وغیرهم، وقال الحق، فإن الحاکم کان متشیعا ظاهر التشیع، والآخران کانا یتعصبان للمتکلمین والأشاعرة، وما یلیق هذا بأصحاب الحدیث، لأن أالحدیث جاء فی ذم الکلام، وقد أکد الشافعی فی هذا حتى قَالَ: رأیی فی أصحاب الکلام أن یحملوا على البغال ویطاف بهم.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (المتوفى 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم،ج16،ص 132 - 134، المحقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م.
خطیب بغدادی قبلا بر مذهب احمد بن حنبل بود و اصحاب ما (حنبلی مذهب ها) زمانی که گرایش خطیب به اهل بدعت را دیدند به ضدیت با او برخاستند و وی را اذیت کردند در نتیجه وی شافعی شد و در تالیفاتش بر ضد حنبلی مذهب ها تصعب به خرج داد و به ذم و سرزنش آنان پرداخت و تا جایی که امکان داشت به آن تصریح کرد.خطیب بغدادی در شرح حال احمد بن حنبل گفته است «سید المحدثین» و در ترجمه ی شافعی گفته است «تاج الفقهاء» و احمد بن حنبل را به فقه و فقاهت ذکر نکرده است.
خطیب بغدادی در شرح حال حسین کرابیسی آورده است که او در مورد احمد بن حنبل گفت : با این بچه چه کنیم ؟ اگر بگوییم لفظ ما به قرآن مخلوق است می گوید بدعت است و اگر بگوییم مخلوق نیست بدعت است.سپس رو به سوی اصحاب احمد بن حنبل کرد و تا جایی که می توانست در آن ها طعن و قدح وارد کرد.
خطیب بغدادی نیرنگ و دشمنی های پنهانی عجیبی در ذم حنبلی مذهب ها دارد از جمله ی آن ها آن است که وی مهنا بن یحیی که از بزرگان اصحاب احمد است را ذکر کرده است و از دارقطنی نقل کرده که او گفته است : مهنا ثقه و بزرگوار است.پس از آن (خطیب بغدادی) از ابو الفتح ازدی نقل کرده است که وی گفته است مهنا منکر الحدیث است در حالی که خطیب بغدادی می داند که ابو الفتح ازدی خودش در نزد همه مطعون است.
خطیب بغدادی گفته است که ابو النجیب ارموی به من گفت که اهل موصل را دیدم که به او اعتنا نمی کردند و برای او اهمیتی قائل نبودند.
خطیب بغدادی گفته است که محمد بن صدقه ی موصلی برایم گفت که ابو الفتح ازدی در بغداد به نزد ابن بویه آمد و حدیثی برای او جعل کرد که جبرئیل علیه السلام بر شکل ما بر پیامبر نازل می شد و ابن بویه چند درهم به او داد.آیا خطیب بغدادی شرم و حیا نمی کند که با کلام چنین شخصی با قول دارقطنی در مورد مهنا مقابله کند و سپس بر ضد ابو الفتح ازدی چیزی نگوید ؟ این نشانگر تعصب و کم دین بودن خطیب بغدادی است.
خطیب بغدادی همان کلام ابو القاسم اسدی که معتزلی بوده را بر ضد ابو الحسن تمیمی گفته است و من (ابن الجوزی) برای ترجمه ی تمیمی از کتاب خطیب در بخش ترجمه ی وی استفاده کردم و خطیب بغدادی پس از این که از قاضی ابو حامد دلوی و عتیقی نقل کرده که ابن بطه شخصی صالح و مستجاب الدعا بوده، بر ضد وی صحبت کرده است و سپس مجددا در مورد ابوذر هروی صحبت کرده است - او اولین کسی است که مذهب اشعری را وارد حرم کرد - که او در ابن بطه طعن وارد کرده است و از قاسم بن برهان هم نقل کرده است که وی در ابن بطه طعن وارد کرده است و من در ترجمه ی ابن بطه از کتاب خطیب استفاده کردم.خطیب بغدادی بر ضد ابو علی بن المذهب با آن چه که در نزد فقهاء طعنی بر وی به حساب نمی آید صحبت کرده و بر وی طعن وارد کرده است و آن چه که خطیب گفته نشانگر کم فهمی اوست و من آن را در ترجمه ی ابن المذهب ذکر کرده ام.