حقیقت به روایت اهل سنت

برائت در کلام امام خمینی
عضویت




وَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ إذْ ذَاکَ یَتَکَلَّمُ فِی " یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ " وَلَا کَانَ الْکَلَامُ فِیهِ مِنْ الدِّینِ ثُمَّ حَدَثَتْ بَعْدَ ذَلِکَ أَشْیَاءُ فَصَارَ قَوْمٌ یُظْهِرُونَ لَعْنَةَ یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ. وَرُبَّمَا کَانَ غَرَضُهُمْ بِذَلِکَ التَّطَرُّقَ إلَى لَعْنَةِ غَیْرِهِ فَکَرِهَ أَکْثَرُ أَهْلِ السُّنَّةِ لَعْنَةَ أَحَدٍ بِعَیْنِهِ فَسَمِعَ بِذَلِکَ قَوْمٌ مِمَّنْ کَانَ یَتَسَنَّنُ؛ فَاعْتَقَدَ أَنَّ یَزِیدَ کَانَ مِنْ کِبَارِ الصَّالِحِینَ وَأَئِمَّةِ الْهُدَى.


ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى728 هـ)، مجموع الفتاوى،ج3، ص 409، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف - المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416هـ/1995م.


هیچ کس نبود که در آن زمان علیه یزید صحبت کند و صحبت کردن در مورد او جزو دین هم نبود و پس از آن اتفاقاتی رخ داد و گروهی علنی یزید را لعن می کردند و چه بسا هدفشان رسیدن به لعن غیر از او بود و به همین دلیل اکثر اهل سنت لعن کردن یک شخص به صورت خاص را مکروه و ناپسند دانسته اند و گروهی از کسانی که ادعای اهل سنت بودن دارند این [که عده ای یزید را لعن می کنند] شنیدند و بر این اعتقاد شده اند که یزید از بزرگان صالحین و امامان هدایت است.

* ذکر نکته ای مهم : این که ابن تیمیة می گوید گروهی که «یتسنن» (ادعای سنی بودن دارند) به این معنا نیست که آن ها از اهل سنت نبوده اند بلکه چون ابن تیمیة این عقیده ی آنان را قبول ندارد و داخل در عقائد اهل سنت نمی داند از این واژه استفاده می کند.همانطور که ما نیز هرگاه عقیده ای را داخل در عقائد شیعه ندانیم اما فردی یا گروهی از شیعیان به آن باور داشته باشند ، در چنین حالتی می گوییم عده ای که ادعای شیعه بودن دارند چنین می گویند.

  • سید مصطفی موسوی


ابن الجوزی می نویسد :

وکان أبو بکر الخطیب قدیما على مذهب أحمد بن حنبل، فمال علیه أصحابنا لما رأوا من میله إلى المبتدعة وآذوه، فانتقل إلى مذهب الشافعی رضی الله عنه وتعصب فی تصانیفه علیهم فرمز إلى ذمهم، وصرح بقدر ما أمکنه، فقال فی ترجمة أحمد بن [حنبل] سید المحدثین، وفی ترجمة الشافعی: تاج الفقهاء، فلم یذکر أحمد بالفقه.


وحکى فی ترجمة حسین الکرابیسی أنه قَالَ عن أحمد: أیش نعمل بهذا الصبی إن قلنا لفظنا بالقرآن مخلوق، قَالَ: بدعة وإن قلنا غیر مخلوق، قَالَ: بدعة، ثم التفت إلى أصحاب أحمد فقدح فیهم بما أمکن.


وله دسائس فی ذمهم عجیبة من ذلک: أنه ذکر مهنأ بن یحیى وکان من کبار أصحاب أحمد، وذکر عن الدارقطنی أنه قَالَ: مهنأ ثقة نبیل، وحکى بعد ذلک عن أبی الفتح الأزدی أنه قَالَ: مهنأ منکر الحدیث، وهو یعلم أن الأزدی مطعون فیه عند الکل.


قَالَ الخطیب: حدثنی أبو النجیب عبد الغفار بن عبد الواحد الأرموی قَالَ: رأیت أهل الموصل یهینون أبا الفتح الأزدی ولا یعدونه شیئا.


قَالَ الخطیب: حدثنی محمد بن صدقة الموصلی: أن أبا الفتح قدم بغداد على ابن بویه، فوضع له حدیثا: أن جبریل علیه السلام کان ینزل على النبی صلى الله علیه وسلم فی صورنا، فأعطاه دراهم أفلا یستحی الخطیب أن یقابل قول الدار الدارقطنی فی مهنا بقول هذا، ثم لا یتکلم علیه هذا ینبئ عن عصبیة وقلة دین.


قَالَ الخطیب على أبی الحسن التمیمی بقول أبی القاسم عبد الواحد بن علی الأسدی وهو ابن برهان، وکان الأسدی معتزلیا، وقد انتصرت للتمیمی من الخطیب فی ترجمته وقال الخطیب علی أبی عبد الله بن بطة بعد أن ذکر عن القاضی أبی حامد الدلوی والعتیقی: أنه کان صالحا مستجاب الدعوة، ثم عاد یحکى عن أبی ذر الهروی وهو أول من أدخل الحرم مذهب الأشعری القدح فی ابن بطة، ویحکى عن أبی القاسم بن برهان القدح فیه، وقد انتصرت لابن بطة من الخطیب فی ترجمته، ومال الخطیب علی أبی علی بن المذهب بما لا یقدح عند الفقهاء، وإنما یقدح ما ذکره فی قلة فهمه، وقد ذکرت ذلک فی ترجمة ابن المذهب.


وکان فی الخطیب شیئان أحدهما: الجری على عادة عوام المحدثین فی الجرح والتعدیل، فإنهم یجرحون بما لیس یجرح، وذلک لقلة فهمهم، والثانی: التعصب على مذهب أحمد وأصحابه، وقد ذکر فی کتاب «الجهر» أحادیث نعلم أنها لا تصح، وفی کتاب «القنوت» أیضا، وذکر فی مسألة صوم یوم الغیم حدیثا یدرى أنه موضوع فاحتج به، ولم یذکر علیه شیئا، وَقَدْ صَحَّ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ رَوَى حَدِیثًا یَرَى أَنَّهُ کَذِبٌ فَهُوَ أَحَدُ الکاذبین » .


وقد کشفت عن جمیع ذلک فی کتاب «التحقیق فی أحادیث التعلیق» وتعصبه على ابن المذهب ولأهل البدع مألوف منه، وقد بان لمن قبلنا.


فأنبأنا أبو زرعة طاهر بن محمد بن طاهر المقدسی، عن أبیه قَالَ: سمعت إسماعیل بن أبی الفضل القومسی وکان من أهل المعرفة بالحدیث یقول: ثلاثة من الحفاظ لا أحبهم لشدة تعصبهم وقلة إنصافهم: الحاکم أبو عبد الله، وأبو نعیم الأصبهانی، وأبو بکر الخطیب.


قَالَ المصنف: لقد صدق إسماعیل وقد کان من کبار الحفاظ ثقة صدوقا، له معرفة حسنة بالرجال والمتون، غزیر الدیانة، سمع أبا الحسین بن المهتدى، وجابر بن یاسین، وابن النقور وغیرهم، وقال الحق، فإن الحاکم کان متشیعا ظاهر التشیع، والآخران کانا یتعصبان للمتکلمین والأشاعرة، وما یلیق هذا بأصحاب الحدیث، لأن أالحدیث جاء فی ذم الکلام، وقد أکد الشافعی فی هذا حتى قَالَ: رأیی فی أصحاب الکلام أن یحملوا على البغال ویطاف بهم.


ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (المتوفى 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم،ج16،ص 132 - 134، المحقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م.


خطیب بغدادی قبلا بر مذهب احمد بن حنبل بود و اصحاب ما (حنبلی مذهب ها) زمانی که گرایش خطیب به اهل بدعت را دیدند به ضدیت با او برخاستند و وی را اذیت کردند در نتیجه وی شافعی شد و در تالیفاتش بر ضد حنبلی مذهب ها تصعب به خرج داد و به ذم و سرزنش آنان پرداخت و تا جایی که امکان داشت به آن تصریح کرد.خطیب بغدادی در شرح حال احمد بن حنبل گفته است «سید المحدثین» و در ترجمه ی شافعی گفته است «تاج الفقهاء» و احمد بن حنبل را به فقه و فقاهت ذکر نکرده است.


خطیب بغدادی در شرح حال حسین کرابیسی آورده است که او در مورد احمد بن حنبل گفت : با این بچه چه کنیم ؟ اگر بگوییم لفظ ما به قرآن مخلوق است می گوید بدعت است و اگر بگوییم مخلوق نیست بدعت است.سپس رو به سوی اصحاب احمد بن حنبل کرد و تا جایی که می توانست در آن ها طعن و قدح وارد کرد.


خطیب بغدادی نیرنگ و دشمنی های پنهانی عجیبی در ذم حنبلی مذهب ها دارد از جمله ی آن ها آن است که وی مهنا بن یحیی که از بزرگان اصحاب احمد است را ذکر کرده است و از دارقطنی نقل کرده که او گفته است : مهنا ثقه و بزرگوار است.پس از آن (خطیب بغدادی) از ابو الفتح ازدی نقل کرده است که وی گفته است مهنا منکر الحدیث است در حالی که خطیب بغدادی می داند که ابو الفتح ازدی خودش در نزد همه مطعون است.


خطیب بغدادی گفته است که ابو النجیب ارموی به من گفت که اهل موصل را دیدم که به او اعتنا نمی کردند و برای او اهمیتی قائل نبودند.


خطیب بغدادی گفته است که محمد بن صدقه ی موصلی برایم گفت که ابو الفتح ازدی در بغداد به نزد ابن بویه آمد و حدیثی برای او جعل کرد که جبرئیل علیه السلام بر شکل ما بر پیامبر نازل می شد و ابن بویه چند درهم به او داد.آیا خطیب بغدادی شرم و حیا نمی کند که با کلام چنین شخصی با قول دارقطنی در مورد مهنا مقابله کند و سپس بر ضد ابو الفتح ازدی چیزی نگوید ؟ این نشانگر تعصب و کم دین بودن خطیب بغدادی است.


خطیب بغدادی همان کلام ابو القاسم اسدی که معتزلی بوده را بر ضد ابو الحسن تمیمی گفته است و من (ابن الجوزی) برای ترجمه ی تمیمی از کتاب خطیب در بخش ترجمه ی وی استفاده کردم و خطیب بغدادی پس از این که از قاضی ابو حامد دلوی و عتیقی نقل کرده که ابن بطه شخصی صالح و مستجاب الدعا بوده، بر ضد وی صحبت کرده است و سپس مجددا در مورد ابوذر هروی صحبت کرده است - او اولین کسی است که مذهب اشعری را وارد حرم کرد - که او در ابن بطه طعن وارد کرده است و از قاسم بن برهان هم نقل کرده است که وی در ابن بطه طعن وارد کرده است و من در ترجمه ی ابن بطه از کتاب خطیب استفاده کردم.خطیب بغدادی بر ضد ابو علی بن المذهب با آن چه که در نزد فقهاء طعنی بر وی به حساب نمی آید صحبت کرده و بر وی طعن وارد کرده است و آن چه که خطیب گفته نشانگر کم فهمی اوست و من آن را در ترجمه ی ابن المذهب ذکر کرده ام.

  • سید مصطفی موسوی




یکی از نقاط سیاه در کارنامه ی اعتقادی مخالفین شیعه ، بی ارزش بودن زن در نزد آنان می باشد تا جایی که عملا زن را فقط برای خانه نشینی محض تربیت می کنند !

  • سید مصطفی موسوی



یکی از موارد اختلافی بین شیعیان حیدر کرار سلام الله علیه و مخالفین بحث حلیت نکاح متعه (ازدواج موقت) است، "دکتر محمد بلتاجی" از اساتید علوم اسلامی در دانشگاه قاهره پیرامون اعتقاد ائمه علیهم السلام و بعضی از صحابه چنین می نویسد:


وقد قال بجواز المتعة بعد ابن عباس اصحابه من اهل مکة والیمن، وائمة الشیعة الاثنا عشریة کعلی بن الحسین وابی جعفر الباقر وابی الحسن الکاظم وعلی بن موسی الرضا وغیرهم


بعد از ابن عباس، اصحاب او از اهل مکه و یمن و ائمه شیعه مانند علی بن الحسین و ابی جعفر الباقر و ابی الحسن الکاظم و علی بن موسی الرضا (صلوات الله علیهم اجمعین) و غیر آنان قائل به جواز متعه بودند

  • سید مصطفی موسوی


چنان چه علامه بزرگوار مجلسی رضوان الله علیه می نویسد:


و در آفریدن اشیاء معینی و یاوری نداشته. و اعتقادی که بعضی از غلات دارند که حق تعالی رسول صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام را آفرید و خلق عالم را به ایشان واگذاشت، کفر است


حق الیقین.ص26.ط ط انتشارات سرور


و همچنین در کتاب "عقائد الاسلام" می فرماید:

  • سید مصطفی موسوی




رویانی (از علمای مشهور و بزرگ اهل سنت) در مسندش چنین نقل می کند:


نا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى ، نا سَهْلُ بْنُ حَمَّادٍ أَبُو عَتَّابٍ الدَّلَّالُ ، نا عِیسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، نا عَدِیُّ بْنُ ثَابِتٍ ، عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اللَّهُمَّ إنَّ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ هَجَانِی ، وَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی لَسْتُ بِشَاعِرٍ ، فَاهْجُهُ وَالْعَنْهُ عَدَدَ مَا هَجَانِی - أَوْ مَکَانَ مَا هَجَانِی


رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: خدایا براستى که عمرو بن عاص مرا هجو (سرزنش کردن - سرزنش کردن به شعر) کرد، در حالى که او مى‌داند که من شاعر نیستم، پس او را هجو کن، و به تعدادى که مرا هجو کرده او را لعن کن


مسند الرویانی.ج1 ص257.ط موسسة قرطبة

  • سید مصطفی موسوی



یکی از وجوه تمایز وهابیت ضاله و مسلمانان ، نفی جواز توسل به انبیاء و اوصیاء و اولیاء پس از وفاتشان می باشد و ابن تیمیة – لعنة الله علیه – اولین کسی است که حرمت آن را به شکل گسترده و جدی اظهار کرد و پس از او نیز عده ای متعصب و معاند کلامش را پی گرفتند.


تا کنون اقوال مختلفی در باب جواز توسل و استغاثه از قول علمای مخالفین شیعه برای شما قرار داده ایم و در این مطلب نیز به سخنان «شهاب الدین الألوسی» - عالم سَلَفی و شیعه ستیز - می پردازیم.

وبعد هذا کله، أنا لا أرى باساً فی التوسل إلى الله تعالى بجاه النبی - صلى الله علیه وسلم - عند الله حیاً ومیتاً. ویراد من الجاه معنى یرجع إلى صفة من صفاته تعالى، مثل أن یراد به المحبة التامة المستدعیة عدم رده وقبول شفاعته. فیکون معنى قول القائل: إلهى أتوسل بجاه نبیک - صلى الله علیه وسلم -، أن تقضى لى حاجتى - إلهى أجعل محبتک له وسیلة فی قضاء حاجتى. ولا فرق بین هذا وقولک: إلهى أتوسل برحمتک أن تفعل کذا، إذ معناه أیضاً إلهى اجعل رحمتک وسیلة فی فعل کذا. بل لا أرى باساً أیضاً بالإقسام على الله بجاهه - صلى الله علیه وسلم - بهذه المعنى.


الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج7،ص 180، المحقق: ماهر حبوش، الناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: الأولى، 1431 ه 2010 م.

  • سید مصطفی موسوی



3 - (أَبُو الْعِزّ الْحَنْبَلِیّ) : عبد المغیث بن زُهَیْر بن عبد الله بن زُهَیْر أَبُو الْعِزّ الْحَرْبِیّ الْحَنْبَلِیّ ولد سنة خمس مایة وَتُوفِّی رَحمَه الله سنة ثَلَاث وَثَمَانِینَ وَخمْس مایة سمع الحَدِیث وصنف کتابا فِی فضل یزِید بن مُعَاوِیَة ورد على الشَّیْخ جمال الدّین ابْن الْجَوْزِیّ فِی کتاب سَمَّاهُ الرَّد على المتعصب العنید الْمَانِع من ذمّ یزِید.


الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفاى764هـ)، الوافی بالوفیات،ج19،ص 102، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.


3 - (أَبُو الْعِزّ الْحَنْبَلِیّ) : عبد المغیث بن زُهَیْر بن عبد الله بن زُهَیْر أَبُو الْعِزّ الْحَرْبِیّ الْحَنْبَلِیّ در سال 500 هجری متولد شد و در سال 583 هجری از دنیا رفت و حدیث شنید و کتابی در فضیلت یزید بن معاویه نوشت و شیخ جمال الدین بن الجوزی در کتابی که آن را «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید» نام گذاری کرد بر او ردیه زد.

وَلَهُ مُصَنَّفٌ فِی فَضْلِ یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ، أَتَى فِیهِ بِغَرَائِبَ وَعَجَائِبَ، وَقَدْ رَدَّ عَلَیْهِ أَبُو الْفَرَجِ بْنُ الْجَوْزِیِّ فِی هَذَا الْکِتَابِ، فَأَجَادَ وَأَصَابَ .....


ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (المتوفى 774هـ)، البدایة والنهایة، ج16، ص 597 و 598، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، سنة النشر: 1424هـ / 2003م.


و او (عبد المغیث حنبلی) کتابی در فضیلت یزید بن معاویه دارد که در آن مسائل عجیب و غریبی آورده است و ابو الفرج بن الجوزی بر او ردیه زده است و خیلی خوب و درست این کار را انجام داده است .....

الحَرْبی
(500 - 583 هـ = 1106 - 1187 م)
عبد المغیث بن زهیر بن علویّ الحربی: محدّث. من أهل بغداد. من صلحاء الحنابلة. له مصنف فی " فضل یزید بن معاویة " قال ابن کثیر: أتى فیه بالغرائب والعجائب وردّ علیه ابن الجوزی.


الزرکلی، خیر الدین (المتوفى1410هـ)،‌ الأعلام،ج4، ص 155، الناشر: دار العلم للملایین - بیروت – لبنان، الطبعة: الخامسة عشر - أیار / مایو 2002 م.


الحربی
(500 - 583 هـ = 1106 - 1187 م)
عبد المغیث بن زهیر بن علویّ الحربی : محدث، اهل بغداد است.از صلحاء حنبلی مذهبان است.کتابی در فضیلت یزید بن معاویه دارد.ابن کثیر گفته است : در آن مسائل عجیب و غریبی آورده است و ابو الفرج بن الجوزی بر او ردیه زده است.

ابْن زُهَیْر الْبَغْدَادِیّ - عبد المغیث بن زُهَیْر بن زُهَیْر بن علوى ضِیَاء الدَّین أَبُو الْعِزّ الْبَغْدَادِیّ الْمُحدث اللغوى الحنبلى الْمُتَوفَّى سنة 583 ثَلَاث وَثَمَانِینَ وَخَمْسمِائة.
لَهُ شرح المثلثات لقطرب فِی اللُّغَة.
فَضَائِل یزِید.
کتاب الِانْتِصَار.


البغدادی، إسماعیل باشا (متوفای 1399هـ) ، هدیة العارفین أسماء المؤلفین وآثار المصنفین ج1،ص 623، الناشر: طبع بعنایة وکالة المعارف الجلیلة فی مطبعتها البهیة استانبول 1951 م.


ابْن زُهَیْر الْبَغْدَادِیّ - عبد المغیث بن زُهَیْر بن زُهَیْر بن علوى ضِیَاء الدَّین أَبُو الْعِزّ الْبَغْدَادِیّ محدث و لغت شناس حنبلی مذهب است که در سال 583 هجری از دنیا رفت.


صاحب کتاب « شرح المثلثات لقطرب فِی اللُّغَة» و «فضائل یزید» و «انتصار» می باشد.

جالب آن که ابو سهل مغراوی در کتاب مشهور «موسوعة مواقف السلف» ، «عبد المغیث حنبلی» را نیز به عنوان یکی از علمای سلف آورده و به این تالیف او اشاره کرده است.

صنف کتابا فی فضائل یزید، أتى فیه بالعجائب، ورد علیه أبو الفرج بن الجوزی. قال الذهبی: ولو لم یصنفه لکان خیرا له.


المغراوی، أبو سهل محمد بن عبد الرحمن، موسوعة مواقف السلف فی العقیدة والمنهج والتربیة،ج7،ص 188 و 189، الناشر: المکتبة الإسلامیة للنشر والتوزیع، القاهرة - مصر، النبلاء للکتاب، مراکش - المغرب، الطبعة: الأولى.


کتابی در فضائل یزید تالیف کرد و ابو الفرج بن الجوزی بر او ردیه زد.ذهبی گفته است : اگر این کتاب را تالیف نمی کرد برایش بهتر بود.

شما می توانید کتاب «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید» (که در رد بر عبد المغیث حنبلی نوشته شده است) را از اینجا دانلود کنید.

  • سید مصطفی موسوی

اکنون به بیان قول چند تن از علمای اهل سنت که به این مساله اشاره کرده اند می پردازیم.


وَفِیهَا، فِی الْمُحَرَّمِ، تُوُفِّیَ عَبْدُ الْمُغِیثِ بْنُ زُهَیْرٍ الْحَرْبِیُّ بِبَغْدَادَ وَکَانَ مِنْ أَعْیَانِ الْحَنَابِلَةِ، قَدْ سَمِعَ الْحَدِیثَ الْکَثِیرَ، وَصَنَّفَ کِتَابًا فِی فَضَائِلِ یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ أَتَى فِیهِ بِالْعَجَائِبِ، وَقَدْ رَدَّ عَلَیْهِ أَبُو الْفَرَجِ بْنُ الْجَوْزِیِّ، وَکَانَ بَیْنَهُمَا عَدَاوَةٌ.


ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفاى630هـ) الکامل فی التاریخ، ج10،ص 46، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ / 1997م.

  • سید مصطفی موسوی



یکی از ادعاهای مضحک مخالفین شیعه آن است که بسیاری از آنان مسائل مختلف – از اختلافات صحابه تا عقاید شیعه – را به شخصی موسوم به عبد الله بن سبا نسبت داده و مدعی می شوند که شیعیان پیروان عبد الله بن سبا هستند !


حقیقت آن است که چیزی که با مطالعه ی کتب مخالفین به دست می آید این است که به اعتراف برخی از علماء و محققین مخالفین، این برخی از صحابه بودند که با پیروی از عبد الله بن سبا یهودی دعوت او را نشر دادند و راه را برای او باز کردند !


عثمان الخمیس (مبلغ وهابی سرشناس) در کتابش می نویسد :

ومن دعاته الذین ساهموا فی نشر دعوته :
الغافقی بن حزب – عبد الرحمن بن عدیس البلوی – کنانة بن بشر – سودان بن حمران ، عبد الله بن زید بن ورقاء – عمرو بن الحمق الخزاعی - حرقوص بن زهیر - حکیم بن جبلة - قتیرة السکونی وغیرهم.

  • سید مصطفی موسوی