حقیقت به روایت اهل سنت

برائت در کلام امام خمینی
عضویت

 

                   گزارشهای شهادت امام رضا علیه السلام در منابع امامیه

چکیده

بر پایه پاره­ای از گزارشها، پایان زندگانی همه امامان شیعه از جمله امام رضا علیه السلام به شهادت ختم می شود، علاوه بر این گزارشات کلی، تعدادی از گزارشهای اختصاصی درباره شهادت امام رضا علیه السلام وجود دارد، مطابق برخی از اینها، امام هشتم از شهادت خود خبر داده و برخی دیگر از به شهادت رسیدن آن حضرت توسط مأمون عباسی حکایت دارد. مجموعه گزارشات کلی و اختصاصی، حجم قابل توجهی را در سراسر میراث مختلف امامیه به خود اختصاص داده است تا آنجا که به درستی آنها می توان اطمینان حاصل نمود، در عین حال پاره­ای از این گزارشات به تنهایی نیز اعتبار کافی را بر اساس موازین دانش رجال دارایند.

درآمد

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به عنوان هشتمین پیشوای شیعیان، مناقب فراوان دارد. شهادت در راه خدا، از جمله فضیلتهای مشترک میان این امام معصوم و سایر امامان شیعه است.

این نوشتار در نظر دارد به مناست سالروز شهادت امام رضا علیه السلام، تعدادی از مستندات منابع امامیه که از شهادت آنحضرت سخن به میان آورده، ارائه کند.

گزارشها

گزارشهای مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام به دو بخش گزارشهای کلی و اختصاصی تقسیم می گردد. مجموع این گزارشها حجم قابل توجهی از میراث حدیثی و غیر حدیثی امامیه را به خود اختصاص داده است. کنار هم قرار دادن این گزارشها، اطمینان به درستی آن را در پی دارد، به همین دلیل نیازی به بررسی سندی تک تک آنها نمی باشد، در عین حال همانطور که در ادامه خواهید دید، روایات معتبر بر اساس دانش رجال امروزی، در این باره متعدد وجود دارد.

در ادامه یک روایت از جمله گزارشات کلی شهادت و تعداد شش روایت از مجموع گزارشات اختصاصی را تنها با تکیه بر یکی از منابع حدیثی امامیه یعنی «عیون اخبار الرضا علیه السلام» شیخ صدوق رحمة الله علیه ارائه کنیم. این گزارشها توسط افرادی مانند ابو الصلت هروی، یاسر الخادم و ریان بن شبیب، به دست ما رسیده است.

گزارش­ کلی شهادت

بر پایه تعدای از روایات، فرجام زندگانی همه معصومان، شهادت است. مطابق این دسته روایات، باید پذیرفت که زندگانی امام رضا علیه السلام با شهادت به پایان رسید. روایات در این باره متعدد است، اما از آنجا که در نظر داریم نوشتاری مستقل پیرامون این دسته روایات ارائه کنیم،(اگر مقاله شهادت ائمه نهایی شد، عنوان مقاله در این قسمت بیاید) در اینجا به ذکر یک روایت که از سوی امام رضا علیه السلام هم صادر شده و دارای سند معتبر و قابل قبول است، بسنده می شود. شیخ صدوق رحمة الله علیه در گزارشی می آورد:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ‏ شَهِیدٌ.

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 287، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م

(عبد السلام بن صالح هروى [خادم امام رضا علیه السلام] می گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: به خدا قسم، کسى از ما (ائمه) نیست جز آنکه کشته و شهید است)

بررسی سند گزارش

سند این روایت از اعتبار و اتقان بالایی برخوردار است. در ادامه به بررسی آن می پردازیم.

مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّل

راوی اول آن مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ است. وثاقت او بر پایه قرائن ذیل ثابت است:

نخست آنکه: شیخ صدوق رحمة الله علیه روایات فراوانی از او در کتابهای گوناگونش نقل می کند، چنین امری می تواند نشان از اعتماد و تایید صدوق رحمة الله علیه نسبت به او باشد. به همین دلیل جمعی از دانشمندان بر این عقیده­اند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است. [نگ: ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص345.] و عده­ای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می دانند.­ از جمله مرحوم آیت الله بروجردی در یک سخنی چنین می آورد:

الظاهر أنّه یمکن استکشاف وثاقة الراوی من تلامیذه الذین أخذوا الحدیث عنه فإذا کان الآخذ مثل الشیخ أو المفید أو الصدوق أو غیرهم من الأعلام خصوصا مع کثرة الروایة عنه لا یبقى ارتیاب فی وثاقته أصلا.

الفاضل اللنکرانی، نهایة التقریر فی مباحث الصلاة، تقریر بحث البروجردی، ج 3 ص 232، ناشر : مرکز فقه الأئمة الأطهار علیهم السّلام.

ظاهر آن است که وثاقت راوی را می توان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، به ویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمی ماند.

دوم آنکه: سید بن طاووس رحمة الله علیه وثاقت او را مورد اتفاق می داند. آیت الله خویی در این باره می گوید:

ادعى ابن طاووس فی فلاح السائل عند ذکر الروایة عن الصادق علیه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه"  الاتفاق على وثاقته فالنتیجة أن الرجل لا ینبغی التوقف فی وثاقته.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث ج 18، ص 300، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.

سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل آنگاه که روایت امام صادق علیه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه" را آورد، ادعای اتفاق بر وثاقت مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ، نموده است. بنا بر این شایسته نیست در وثاقت او توقف کنیم.

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیم

راوی دوم علی بن إبراهیم است. نجاشی درباره او می گوید:

علی بن إبراهیم بن هاشم ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص 260، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

(علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است)

إِبْرَاهِیمُ بنُ هَاشِم

سومین نفر در این سلسله، پدر علی بن ابراهیم [ابراهیم بن هاشم] است. آیت لله خویی رحمة الله علیه در شرح حال او می نویسد:

 لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم ویدل على ذلک عدة أمور: الاول: أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطة الثقات. الثانی:أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته. الثالث: أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم والقمیون قد اعتمدوا على روایاته وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایة عنه وقبول قوله.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث ج 1 ص 291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

(هیچ تردیدی در وثاقت ابراهیم بن هاشم وجود ندارد به دلیل آنکه: اولا: فرزند او (علی بن ابراهیم) در تفسیرش از او روایت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسیرش روایت کند. ثانیا: سید بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهیم بن هاشم اجماعی است. ثالثا: او اولین نفری بوده که احادیث اهل بیت علیهم السلام را در قم آورده  و قمی­ها به روایات او اعتماد داشتند در حالی که در میان قمی­ها افرادی بودند که در امر حدیث سخت گیر بودند  و اگر او را مورد اعتماد نمی دانستند، این چنین احادیث او در میان آنان مورد قبول نبود)

عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِح الْهَرَوِیّ (أَبو الصَّلْت)

آخرین راوی این حلقه ابوالصلت هروی است. نجاشی او را چنین می ستاید:

 عبد السلام بن صالح أبو الصلت الهروی ثقة صحیح الحدیث‏.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص 245، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

(عبد السلام بن صالح مورد وثوق است و احادیث او درست است)

گزارشهای اختصاصی

گزارشهای اختصاصی پیرامون شهادت امام رضا علیه السلام به دو بخش تقسیم می گردند، پاره­ای از این گزارشها از شهادت آن حضرت در آینده خبر می دهد و برخی هم از به شهادت رسیدن آن حضرت خبر داده است. در هر قسمت چند روایت به عنوان نمونه می آوریم.

گزارشهای خبر از شهادت

مطابق تعدادی از گزارشات، امام رضا علیه السلام از شهادت خود خبر داده است. باید دانست، خبری را که معصوم علیه السلام از یک واقعه می دهد، بدون شک محقق خواهد شد، بنا بر این؛ اگر امام علیه السلام از شهادت خود خبر دهد، حتماً شهید خواهد شد، به همین دلیل از این سری روایات هم می توان به عنوان مستندات شهادت امام رضا علیه السلام استفاده نمود. در ادامه سه روایت از این مجموعه را می آوریم.

یکم.علم غیب

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ‏ الْمُؤَدِّبُ‏ وَ عَلِیُ‏ بْنُ‏ عَبْدِ اللَّهِ‏ الْوَرَّاقُ‏ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: دَخَلَ دِعْبِلُ بْنُ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیُّ ره عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام بِمَرْوَ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی قَدْ قُلْتُ فِیکَ قَصِیدَةً وَ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی أَنْ لَا أُنْشِدَهَا أَحَداً قَبْلَکَ فَقَالَ علیه السلام هَاتِهَا فَأَنْشَدَهُ‏:

فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى قَوْلِهِ‏: وَ قَبْرٌ بِبَغْدَادَ لِنَفْسٍ زَکِیَّةٍ *** تَضَمَّنَهَا الرَّحْمَنُ فِی الْغُرُفَات

قَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام أَ فَلَا أُلْحِقُ لَکَ بِهَذَا الْمَوْضِعِ بَیْتَیْنِ بِهِمَا تَمَامُ قَصِیدَتِکَ فَقَالَ بَلَى یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ علیه السلام:

وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ یَا لَهَا مِنْ مُصِیبَةٍ *** تَوَقَّدُ فِی الْأَحْشَاءِ بِالْحُرُقَاتِ

إِلَى الْحَشْرِ حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ قَائِماً*** یُفَرِّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَ الْکُرُبَاتِ

فَقَالَ دِعْبِلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْقَبْرُ الَّذِی بِطُوسَ قَبْرُ مَنْ هُوَ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام قَبْرِی وَ لَا تَنْقَضِی الْأَیَّامُ وَ اللَّیَالِی حَتَّى تَصِیرَ طُوسُ مُخْتَلَفَ شِیعَتِی وَ زُوَّارِی ...

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 صص 294 و 295، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 – 1984

(ابوالصلت می گوید: دعبل خزاعى بر امام رضا علیه السلام وارد شد و گفت: ای پسر رسول خدا، قصیده‏اى سرودم و سوگند یاد کرده‏ام که قبل از شما برای کسی نخوانم، امام علیه السلام فرمود: بخوان، دعبل شروع به خواندن کرد ‏... وقتی به این بیت رسید: وَ قَبْرٌ بِبَغْدَادَ لِنَفْسٍ زَکِیَّةٍ *** تَضَمَّنَهَا الرَّحْمَنُ فِی الْغُرُفَات. امام فرمود: آیا در اینجا دو بیت به قصیده‏ات بیفزایم تا کامل‏ گردد؟ دعبل گفت: بفرمایید یابن رسول الله، امام فرمود:

وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ یَا لَهَا مِنْ مُصِیبَةٍ *** تَوَقَّدُ فِی الْأَحْشَاءِ بِالْحُرُقَاتِ

 إِلَى الْحَشْرِ حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ قَائِماً*** یُفَرِّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَ الْکُرُبَاتِ

دعبل گفت: یا ابن رسول الله قبر چه کسی در طوس است؟ امام فرمود: آن قبر من است، روزگارى نمى‏گذرد مگر اینکه طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران قبر من مى‏شود ...)

بررسی سند

اعتبار راویان این روایت بجُز دو راوی نخست، در بخش «گزارش کلی شهادت» بیان شد. دو راوی نخست هم از جمله راویانی­اند که شیخ صدوق رحمة الله علیه فراوان از آنها روایت نقل می کند، همانجا گفتیم که این امر می تواند نشانه اعتماد صدوق رحمة الله علیه به این دو نفر باشد و گفتیم که جمعی از دانشمندان بر این عقیده­اند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده و عده­ای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می دانند.

دوم.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ‏ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ‏ إِنِّی سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً وَ أُقْبَرُ إِلَى جَنْبِ هَارُون.

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 248، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م

(ابوالصلت می گوید: امام رضا علیه السلام فرمود: همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد و در کنار هارون دفن می شوم)

بررسی سند

این روایت هم به نوبه خود از راویان مورد اعتمادی برخور دار است. شرح حال تمام اینها بجُز راوی نخست، قبلاً بیان گردید. نخستین راوی هم در زمره کسانی است که صدوق رحمة الله علیه روایات فراوانی از او نقل کرده است و مطابق قاعده­ای را که در بالا گذشت، کثرت نقل افرادی مانند صدوق رحمة الله علیه از یک نفر، کاشف از اعتبار آن فرد می باشد.

سوم.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَاسِرٍ الْخَادِمِ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام: إِنِّی مَقْتُولٌ‏ بِالسَّمِ‏ ظُلْماً.

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 285، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م

(یاسر خادم گفت: امام رضا علیه السلام فرمود: همانا من با زهر و از روى ستم شهید می شوم)      

گزارشهای وقوع شهادت

بر پایه تعدادی از گزارشها، امام رضا علیه السلام توسط خلیفه وقت، مأمون عباسی به شهادت رسید. نمونه­هایی از این دست گزارشات را بنگرید:

یکم.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَکِّلُ وَ أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ تَاتَانَةَ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قَالَ لِی (أَبِو الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام) یَا أَبَا الصَّلْتِ ادْخُلْ هَذِهِ الْقُبَّةَ الَّتِی فِیهَا قَبْرُ هَارُونَ وَ ائْتِنِی بِتُرَابٍ مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا قَالَ فَمَضَیْتُ فَأَتَیْتُ بِهِ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ لِی نَاوِلْنِی هَذَا التُّرَابَ وَ هُوَ مِنْ عِنْدِ الْبَابِ فَنَاوَلْتُهُ فَأَخَذَهُ وَ شَمَّهُ ثُمَّ رَمَى بِهِ ثُمَّ قَالَ سَیُحْفَرُ لِی هَاهُنَا ... ثُمَّ قَالَ ع یَا أَبَا الصَّلْتِ غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَکْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی قَالَ أَبُو الصَّلْتِ فَلَمَّا أَصْبَحْنَا مِنَ الْغَدِ ... دَخَلَ عَلَیْهِ غُلَامُ الْمَأْمُونِ فَقَالَ لَهُ أَجِبْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ... وَ دَخَلَ الْمَأْمُونَ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَبَقٌ عَلَیْهِ عِنَبٌ ... فَقَالَ لَهُ کُلْ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع تُعْفِینِی مِنْهُ فَقَالَ لَا بُدَّ مِنْ ذَلِکَ ... فَأَکَلَ مِنْهُ الرِّضَا ع ... فَخَرَجَ ع مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُکَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ یُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ... فَبَیْنَمَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ عَلَیَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ ... ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِیهِ ع فَدَخَلَ ... وَ مَضَى الرِّضَا علیه السلام ...

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 271 تا 273، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م

ابو الصلت می گوید: امام رضا علیه السلام به من فرمود: در این بقعه که هارون در آنجا دفن است برو و از هر گوشه آن مشتى خاک براىم بیاور، من رفتم و آنچه خواسته بود آوردم، چون مقابلش رسیدم فرمود: یکى یکى از آن (چهار مشت) خاک را به من ده، من آن را به حضرت دادم، آن را بوئید و بر زمین ریخت و فرمود: در اینجا برایم قبرى حفر مى‏کنند ... اى ابا صلت فردا من بر این فاجر (مأمون) وارد مى‏شوم، پس اگر از آنجا سر برهنه خارج شدم با من حرف بزن و من پاسخ تو را خواهم داد، اما اگر سرم را پوشیده بودم با من سخن مگو، ابو الصّلت گوید: چون صبح شد ... امام علیه السلام بر مأمون وارد شد، پیش روى مأمون طبقى از انگور بود ... او به امام علیه السلام گفت شما از آن تناول کنید. امام فرمود: مرا از خوردن آن معاف بدار، گفت: باید از آن بخوری ... امام از او گرفت و سه دانه از آن را در دهان گذاشت ... آنگاه عبا به سر کشید و خارج شد، ابو الصّلت گوید: من با او سخن نگفتم تا داخل خانه شد، و فرمود: درها را ببندید ... در این هنگام دیدم جوانى خوشروى (امام جواد علیه السلام) داخل خانه شد ... سپس به سوى پدرش رفت ... امام رضا علیه السلام هم در این هنگام به شهادت رسید ...

بررسی سند

سلسله راویان این روایت همگی از اعتبار لازم برخوردارند. غیر از راویان طبقه آخر یعنی مشایخ صدوق رحمة الله علیه، وثاقت دیگر راویان، علی بن ابراهیم و پدرش، همچنین ابوالصلت، پیش از این گذشت. در طبقه مشایخ صدوق رحمة الله علیه هم هفت نفر هستند که بررسی شرح حال تک تک آنها لازم نیست بلکه وثاقت یکی از آنها برای اثبات اعتبار در این طبقه کفایت می کند، به همین دلیل تنها شرح حال یک نفر از آنها یعنی «أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ» را از باب نمونه از نظرتان می گذرانیم. وی به شهادت خود شیخ صدوق رحمة الله علیه فردی متدین و مورد اعتماد است و درباره او نوشته است:

کان رجلا ثقة دینا فاضلا

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ص 369، ناشر:‌ اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، 1395 هـ.

(او مردی مورد وثوق، دیندار و فاضل بود )

دوم.

حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الصَّلْتِ الْهَرَوِیَّ فَقُلْتُ لَهُ کَیْفَ طَابَتْ نَفْسُ الْمَأْمُونِ بِقَتْلِ الرِّضَا ع مَعَ إِکْرَامِهِ وَ مَحَبَّتِهِ لَهُ وَ مَا جَعَلَ لَهُ مِنْ وِلَایَةِ الْعَهْدِ بَعْدَهُ فَقَالَ إِنَّ الْمَأْمُونَ إِنَّمَا کَانَ یُکْرِمُهُ وَ یُحِبُّهُ لِمَعْرِفَتِهِ بِفَضْلِهِ وَ جَعَلَ لَهُ وِلَایَةَ الْعَهْدِ مِنْ بَعْدِهِ لِیُرِیَ النَّاسَ أَنَّهُ رَاغِبٌ فِی الدُّنْیَا فَیُسْقِطَ مَحَلَّهُ مِنْ نُفُوسِهِمْ فَلَمَّا لَمْ یَظْهَرْ مِنْهُ فِی ذَلِکَ لِلنَّاسِ إِلَّا مَا ازْدَادَ بِهِ فَضْلًا عِنْدَهُمْ وَ مَحَلًّا فِی نُفُوسِهِمْ جَلَبَ عَلَیْهِ الْمُتَکَلِّمِینَ مِنَ الْبُلْدَانِ طَمَعاً فِی أَنْ یَقْطَعَهُ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَیَسْقُطَ مَحَلُّهُ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ وَ بِسَبَبِهِمْ یَشْتَهِرُ نَقْصُهُ عِنْدَ الْعَامَّةِ فَکَانَ لَا یُکَلِّمُهُ خَصْمٌ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِینَ وَ الْبَرَاهِمَةِ وَ الْمُلْحِدِینَ وَ الدَّهْرِیَّةِ وَ لَا خَصْمٌ مِنْ فِرَقِ الْمُسْلِمِینَ الْمُخَالِفِینَ إِلَّا قَطَعَهُ وَ أَلْزَمَهُ الْحُجَّةَ وَ کَانَ النَّاسُ یَقُولُونَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ أَوْلَى بِالْخِلَافَةِ مِنَ الْمَأْمُونِ وَ کَانَ أَصْحَابُ الْأَخْبَارِ یَرْفَعُونَ ذَلِکَ إِلَیْهِ فَیَغْتَاظُ مِنْ ذَلِکَ وَ یَشْتَدُّ حَسَدُهُ لَهُ وَ کَانَ الرِّضَا ع لَا یُحَابِی الْمَأْمُونَ مِنْ حَقٍّ وَ کَانَ یُجِیبُهُ بِمَا یَکْرَهُ فِی أَکْثَرِ أَحْوَالِهِ فَیَغِیظُهُ ذَلِکَ وَ یَحْقِدُهُ عَلَیْهِ وَ لَا یُظْهِرُهُ لَهُ فَلَمَّا أَعْیَتْهُ الْحِیلَةُ فِی أَمْرِهِ اغْتَالَهُ فَقَتَلَهُ بِالسَّمِّ.

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 265، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م

احمد بن على انصارى می گوید: از ابو الصلت سؤال کردم چگونه مأمون قبول کرد که امام رضا علیه السلام را به قتل برساند در حالی که او را احترام کرده و نسبت به او محبت می ورزید؟ ابو الصلت گفت مأمون آن حضرت را به جهت فضلی که از او سراغ داشت، محبت می کرد و او را ولیعهد قرار داد تا به مردم نشان دهد که آن حضرت به دنیا رغبت دارد و از این طریق جایگاه او نزد مردم متزلزل گردد، اما این امر موجب بیشتر شدن جایگاه امام علیه السلام نزد مردم شد، مأمون متکلمان هر شهر را جمع میکرد به طمع اینکه یکى از آنها حضرت را مغلوب کرده و جایگاهش نزد مردم کم گردد اما هیچ یک از یهود، نصارى، مجوس، صائبین و براهمه و دهریه و فِرَق مسلمین با او بحث نکرد مگر آنکه آن حضرت آنها را مغلوب کرد، مردم میگفتند بخدا قسم که او نسبت به خلافت از مأمون سزاوارتر است، جاسوسان این خبر را به مأمون میرساندند و او بدین سبب غیظ میکرد و حسدش نسبت به امام علیه السلام بیشتر شد، امام رضا علیه السلام هم از مأمون در هیچ حقى پروا نداشت و او را یارى نمیکرد و در اکثر اوقات بر او رد میکرد، به همین سبب مأمون غضبناک شده و کینه‏اش زیاد می شد اما اظهار نمیکرد و چون از حیله کردن در امر آن حضرت عاجز شد در کارش مکر کرد و او را با زهر شهید کرد.

سوم.

حَدَّثَنَا أَبُو الطَّیِّبِ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی قَالَ أَخْبَرَنِی الرَّیَّانُ بْنُ شَبِیبٍ خَالُ الْمُعْتَصِمِ أَخُو مَارِدَةَ أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَأْخُذَ الْبَیْعَةَ لِنَفْسِهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لِأَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع بِوَلَایَةِ الْعَهْدِ وَ لِفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ بِالْوِزَارَةِ أَمَرَ بِثَلَاثَةِ کَرَاسِیَّ فَنُصِبَتْ‏ لَهُمْ فَلَمَّا قَعَدُوا عَلَیْهَا أَذِنَ لِلنَّاسِ فَدَخَلُوا یُبَایِعُونَ فَکَانُوا یَصْفِقُونَ بِأَیْمَانِهِمْ عَلَى أَیْمَانِ الثَّلَاثَةِ مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى الْخِنْصِرِ وَ یَخْرُجُونَ حَتَّى بَایَعَ فِی آخِرِ النَّاسِ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ فَصَفَقَ بِیَمِینِهِ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ فَتَبَسَّمَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع ثُمَّ قَالَ کُلُّ مَنْ بَایَعَنَا بَایَعَ بِفَسْخِ الْبَیْعَةِ غَیْرَ هَذَا الْفَتَى فَإِنَّهُ بَایَعَنَا بِعَقْدِهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ مَا فَسْخُ الْبَیْعَةِ مِنْ عَقْدِهَا قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع عَقْدُ الْبَیْعَةِ هُوَ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ وَ فَسْخُهَا مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى أَعْلَى الْخِنْصِرِ قَالَ فَمَاجَ النَّاسُ فِی ذَلِکَ وَ أَمَرَ الْمَأْمُونُ بِإِعَادَةِ النَّاسِ إِلَى الْبَیْعَةِ عَلَى مَا وَصَفَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ قَالَ النَّاسُ کَیْفَ یَسْتَحِقُّ الْإِمَامَةَ مَنْ لَا یَعْرِفُ عَقْدَ الْبَیْعَةِ إِنَّ مَنْ عَلِمَ لَأَوْلَى بِهَا مِمَّنْ لَا یَعْلَمُ قَالَ فَحَمَلَهُ ذَلِکَ عَلَى مَا فَعَلَهُ مِنْ سَمِّهِ.

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 265، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م

ریان بن شبیب می گوید: وقتى مأمون خواست از مردم بیعت بگیرد تا او را امیر المؤمنین بخوانند و براى امام رضا علیه السلام  از آن بیعت گرفته تا آن حضرت را ولیعهد او بدانند، همچنین خواست براى فضل بن سهل بیعت بگیرد تا او را به عنوان وزیرش بدانند، امر کرد سه صندلی براى آنها قرار دهند. وقتى هر سه نفر بر صندلی‏ها نشستند، به مردم اذن داد تا بیعت کنند، مردم داخل مى‏شدند و دست راستشان را به دست راست ایشان داده به طورى که از بالاى انگشتان ابهام تا بالاى انگشتان کوچکشان با هم منطبق مى‏گشت و بدین وسیله بیعت کرده و خارج مى‏شدند تا آن که همه بیعت کرده و آخرین نفر جوانى از انصار بود وى بر خلاف همه دست راستش را از بالاى انگشت کوچک تا بالاى انگشت ابهام در دست آن سه نفر گذارد و با ایشان بیعت نمود، امام علیه السّلام تبسّم کرد و فرمود: تمام آنان که با ما بیعت کردند بیعتشان به شکل فسخ بیعت انجام گرفت غیر از این جوان که بیعتش به شکل عقد بیعت واقع گردید.مأمون گفت: امتیاز بین این دو در چیست؟ امام فرمود: عقد بیعت عبارتست از این که طرفین بیعت از بالاى انگشت‏کوچک تا بالاى انگشت ابهام دستشان را با هم منطبق کنند یعنى طورى با هم دست دهند که انگشتان کوچک بالا و انگشتان ابهامشان پائین قرار گیرد ولى فسخ بیعت به عکس آن است یعنى از اعلاى انگشت ابهام تا اعلاى انگشت ابهام طرفین با هم منطبق مى‏گردد و به عبارت دیگر طورى با هم دست مى‏دهند که انگشتان ابهام بالا و انگشتان کوچکشان پائین واقع مى‏گردد. راوى مى‏گوید: در میان مردم اختلاف پیدا شد، مأمون امر کرد همه بیعت را اعاده کرده و همان طورى که امام علیه السّلام توصیف فرمود، آن را انجام دادند، ایشان مى‏گفتند: کسى که عقد بیعت را بلد نیست چگونه مستحق امامت است، قطعا کسى که به آن علم دارد سزاوارتر است از کسى که به آن جاهل است. راوى مى‏گوید: همین سرزنش مردم مأمون را وادار کرد که امام علیه السّلام را با سمّ مسموم نماید.

 

لازم به ذکر است؛ آنچه در این روایت آمده، تنها به عنوان یک عامل از مجموعه عوامل، برای به شهادت رساندن امام علیه السلام بوده نه آنکه تنها انگیزه مأمون برای قتل امام علیه السلام این بوده باشد.

جمع بندی

رهاورد نوشتار بالا، اثباث شهادت امام رضا علیه السلام بر پایه دو دسته گزارشات کلی و اختصاصی از کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» شیخ صدوق رحمة الله علیه است. بیان شد که این گزارشات فراوان است به طوری که ملاحظه مجموع اینها اطمینان آور بوده و ما را از بررسی سندی بی نیاز می کند، در عین حال، همانطور که ملاحظه شد، پاره­ای از این گزارشات به تنهایی نیز اتقان لازم را بر اساس دانش رجال امروزی دارند.

 

  • سید مصطفی موسوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی