حقیقت به روایت اهل سنت

برائت در کلام امام خمینی
عضویت



یکی از حقائق تلخ و دردناک تاریخ ، ممانعت افرادی از دفن امام حسن علیه السلام در جوار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.
بلاذری در کتاب الانساب خویش به سند معتبر نقل می کند :

حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ عُمَرَ الدُّورِیُّ الْمُقْرِئُ عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبَّادٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ الْحَسَنُ- حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ-: [ادْفِنُونِی عِنْدَ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلا أَنْ تَخَافُوا أَنْ یَکُونَ فِی ذَلِکَ شَرٌّ، فَإِنْ خِفْتُمُ الشَّرَّ فَادْفِنُونِی عِنْدَ أمی].


وتوفی (الحسن) فَلَمَّا أَرَادُوا دَفْنَهُ أَبَى ذَلِکَ مَرْوَانُ، وَقَالَ: لا یدفن (مع النبی!!! أیدفن) عثمان فی حش کوکب ویدفن الحسن هاهنا؟!! فاجتمع بنو هاشم وَبَنُو أُمَیَّةَ، فَأَعَانَ هَؤُلاءِ قَوْمٌ وَهَؤُلاءِ قَوْمٌ، فجاؤا بالسلاح فقال أبو هریرة المروان: یَا مَرْوَانُ أَتَمْنَعُ الْحَسَنَ أَنْ یُدْفَنَ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ؟ وَقَدْ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [یَقُولُ لَهُ وَلأَخِیهِ حُسَیْنٍ: هُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.] فَقَالَ مَرْوَانُ: دَعْنَا عَنْکَ، لَقَدْ ضَاعَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَوْ کَانَ لا یَحْفَظُهُ غَیْرُکَ وَغَیْرُ أَبِی سَعِیدٍ الخدری وانما أَسْلَمْتَ أَیَّامَ خَیْبَرَ!!! قَالَ: صَدَقْتَ أَسْلَمْتُ أَیَّامَ خیبر، ولکنی لَزِمْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلِمَ أکن أفارقه وکنت أسأله وعنیت (ظ) بِذَلِکَ حَتَّى عَلِمْتُ وَعَرَفْتُ مَنْ أَحَبَّ وَمَنْ أَبْغَضَ، وَمَنْ قَرَّبَ وَمَنْ أَبْعَدَ، وَمَنْ أَقَرَّ وَمَنْ نَفَى، وَمَنْ دَعَا لَهُ وَمَنْ لَعَنَهُ!!!

فَلَمَّا رَأَتْ عَائِشَةُ السِّلاحَ وَالرِّجَالَ، وَخَافَتْ أَنْ یَعْظُمَ الشَّرُّ بَیْنَهُمْ وَتُسْفَکَ الدِّمَاءُ قَالَتْ: الْبَیْتُ بَیْتِی وَلا آذَنُ أَنْ یُدْفَنَ فِیهِ أَحَدٌ!!!


فقال مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ لأَخِیهِ: یَا أَخِی إِنَّهُ لَوْ أَوْصَى أَنْ یُدْفَنَ لَدَفَنَّاهُ أَوْ نَمُوتُ قَبْلَ ذَلِکَ!!! وَلَکِنَّهُ قَدِ اسْتَثْنَى فَقَالَ: [إِلا أَنْ تَخَافُوا الشَّرَّ فَأَیُّ شَرٍّ أَشَدُّ مِمَّا تَرَى؟!!] فَدُفِنَ بِالْبَقِیعِ إِلَى جَنْبِ أُمِّهِ.


البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف،ج3، ص 297 و 298، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


حسن بن علی [ع] در هنگام وفات گفت : مرا پیش قبر رسول الله (ص) دفن کنید مگر آن که بترسید در آن شری باشد.پس اگر از شر ترسیدید مرا پیش مادرم دفن کنید.


حسن از دنیا رفت و هنگامی که تصمیم به دفن او گرفتند مروان بن الحکم مانع شد و گفت : حسن نباید در کنار پیامبر دفن شود ! آیا عثمان در حش کوکب دفن شود و حسن اینجا ؟ بنی هاشم و بنی امیه جمع شدند گروهی بنی هاشم و گروهی هم بنی امیه را یاری کردند و با سلاح آمدند.


ابوهریره به مروان بن الحکم گفت : ای مروان، آیا مانع می شوی که حسن در این مکان دفن شود در حالی که شنیده ای پیامبر به او و برادرش حسین می گفت آن دو سروران جوانان اهل بهشت هستند ؟ مروان بن الحکم گفت : رهایمان کن ! اگر تو و ابو سعید خدری حدیث پیامبر را حفظ نمی بودید از بین می رفت و تو در ایام خیبر اسلام آوردی ! ابوهریره گفت : درست گفتی ، من ایام خیبر اسلام آوردم اما پیامبر را همراهی کردم و از او جدا نمی شدم و از او سوال می کردم و بدان مشغول شدم و اهتمام ورزیدم تا این که دانستم پیامبر چه کسی را دوست دارد و بغض چه کسی را در دل دارد و چه کسی به پیامبر نزدیک تر و چه کسی دورتر است و چه کسی به نبوتش اقرار کرده و چه کسی آن را نفی کرده است و پیامبر برای چه کسی دعا کرده و چه کسی را لعن کرده است!!!


هنگامی که عائشة سلاح و آن اشخاص را دید و ترسید که شر بین آنان افزایش یابد و خون ریزی شود گفت : این خانه ، خانه ی من است و اجازه نمی دهم کسی در آن دفن شود !!!


پس محمد بن علی به برادرش گفت : برادرم، اگر او وصیت کرده بود که این جا دفن شود او را این جا دفن می کردیم یا این که قبل از آن می مردیم اما او استثناء کرد و گفت : مگر این که از وقوع شر بترسید و چه شری بالاتر از این که می بینی ؟ در نتیجه حسن در بقیع در کنار مادرش دفن شد.


بررسی سند روایت :

1) حَفْصُ بْنُ عُمَرَ الدُّورِیُّ الْمُقْرِئُ


الدُّوْرِیُّ أَبُو عُمَرَ حَفْصُ بنُ عُمَرَ : الإِمَامُ، العَالِمُ، الکَبِیْرُ، شَیْخُ المُقْرِئیْنَ، أَبُو عُمَرَ حَفْصُ بنُ عُمَرَ بنِ عَبْدِ العَزِیْزِ بنِ صُهْبَانَ - وَیُقَالُ: صُهَیْبٌ - الأَزْدِیُّ مَوْلاَهُمُ، الدُّوْرِیُّ، الضَّرِیْرُ، نَزِیْلُ سَامَرَّاءَ.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج11، ص 541، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .


787 - حفص بن عمر أبو عمر الضریر روى عن حماد بن سلمة وجریر ابن حازم سمعت أبی یقول ذلک ویقول: کتبت عنه وهو صدوق صالح الحدیث، عامة حدیثه یحفظها.


ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفاى 327هـ)، الجرح والتعدیل، ج3، ص 183، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1271هـ ـ 1952م.

2) عَبَّادِ بْنِ عَبَّادٍ


عَبَّادُ بنُ عَبَّادِ بنِ حَبِیْبٍ أَبُو مُعَاوِیَةَ الأَزْدِیُّ : ابْنِ الأَمِیْرِ المُهَلَّبِ بنِ أَبِی صُفْرَةَ الأَزْدِیُّ، العَتَکِیُّ، المُهَلَّبِیُّ، البَصْرِیُّ، الحَافِظُ، الثِّقَةُ، أَبُو مُعَاوِیَةَ.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج8، ص 294، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .

3) هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ


هِشَامُ بنُ عُرْوَةَ بنِ الزُّبَیْرِ بنِ العَوَّامِ الأَسَدِیُّ : ابْنِ خُوَیْلِدِ بنِ أَسَدِ بنِ عَبْدِ العُزَّى بنِ قُصَیِّ بنِ کِلاَبٍ. الإِمَامُ، الثِّقَةُ، شَیْخُ الإِسْلاَمِ، أَبُو المُنْذِرِ القُرَشِیُّ، الأَسَدِیُّ، الزُّبَیْرِیُّ، المَدَنِیُّ.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص 34، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .

4) عروة بن الزبیر


3775- عروة بن الزبیر أبو عبد الله عن أبویه وخالته وعلی وخلق وعنه بنوه عثمان وعبد الله وهشام ویحیى ومحمد والزهری قال بن سعد کان فقیها عالما کثیر الحدیث ثبتا مأمونا.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج2، ص 18، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

نکات و شبهات


1) مروان بن الحکم (از ثقات مخالفین و راوی بخاری و از افراد مورد اعتماد عثمان بن عفان) یکی از عوامل منع دفن امام حسن علیه السلام در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است.


جالب است بدانید که برخی از علمای مخالفین وی را صحابی دانسته اند و غالبا او را از کبار تابعین دانسته اند و البته همگی متفق القول هستند که از ثقات است ! همچنین بخاری از او در صحیحش نقل کرده است !


به راستی حب اهل بیت با توثیق و تجلیل چنین اشخاصی و نقل احادیث از  او و اعتماد به وی سازگاری دارد ؟!

2) امام حسن علیه السلام از احتمال وقوع فتنه خبر داده اند و پر واضح است که احتمال خطر از سوی صحابه و تابعین بوده است یعنی همان کسانی که مخالفین شیعه آنان را خیر القرون می دانند!

3) بر اساس این روایت ، دفن عثمان در حش کوکب ثابت می شود که بر اساس نحوه ی بیان مروان بن الحکم و ناراضی بودن او از این مکان دفن ثابت می گردد که قطعا مکان دفن عثمان، جای مناسبی نبوده است.

4) مروان بن الحکم با علم به آن که ابوهریره حدیثی از پیامبر (ص) را می خواند، آن را رد کرده و بی ارزش می داند (از عبارت به کار برده شده مشخص است) و سپس می گوید «رهایمان کن» و بعد از آن می گوید اگر تو و ابو سعید خدری نبودید، احادیث پیامبر از بین رفته بود ! گویی مروان بن الحکم ناصبی آرزوی از بین رفتن احادیث پیامبر را داشته است !


به راستی چنین کسی که تا این حد با رسول الله (ص) دشمنی دارد چگونه می تواند مورد اعتماد باشد و در نقل سنت نبوی ثقة باشد ؟!

5) ابوهریره در بخشی از پاسخش به مروان بن الحکم می گوید « وَمَنْ دَعَا لَهُ وَمَنْ لَعَنَهُ» که این در حقیقت طعنه ای است به مروان بن الحکم و تلمیحی است به ماجرای ملعون بودن مروان در لسان پیامبر (ص).

6) ممکن است برخی برای رفتار ضد انسانی و ضد دینی عائشة که در روایت معتبر بالا به اثبات رسید توجیهاتی بتراشند.


به عنوان نمونه یاسین الخلیفه – از محققین مخالفین شیعه – در کتابی که آن را به زعم خویش در رد شبهات وارده بر عائشة نوشته است مجموعه ادله ای را در بحث ممانعت عائشة از دفن امام حسن (ع) در جوار پیامبر (ص) می آورد که به آن بخش از ادله ی وی که مرتبط با بحث ما می باشد اشاره کرده و آن را مختصرا نقد می کنیم.

ثانیًا: إِنَّ بعض عقلاء الشیعة أکدوا سماح عَائِشَة للحسن بالدفن وجعلوا ذلک من مناقبها:


فروى أبو الفرج الأصبهانی بسنده: "إن الحسن بن علی أرسل إلى عَائِشَة أن تأذن له أن یدفن مع النَّبِیّ صلى الله علیه وسلم فقالت: نعم، ما کان بقى إلا موضع قبر واحد، فلما سمعت بذلک بنو أمیة اشتملوا بالسلاح هم وبنو هاشم للقتال، وقالت بنو أمیة: والله لا یدفن مع النَّبِیّ صلى الله علیه وسلم أبدًا، فبلغ ذلک الحسن فأرسل إلى أهله أما إذا کان هذا فلا حاجة لی فیه ادفنونی إلى جانب أمی فاطمة، فدفن إلى جنب أمه فاطمة علیها السلام".
قال أبو الفرج الأصبهانی: "قال یحیى بن الحسن: وسمعت علی بن طاهر بن زید یقول: لما أرادوا دفنه رکبت عَائِشَة بغلاً، واستنفرت بنی أمیة مروان بن الحکم، ومن کان هناک منهم ومن حشمهم، وهو القائل: "فیومًا على بغل ویومًا على جمل".


قال ابن أبی الحدید- مناقشًا لهذه الروایة-: "قلت: ولیس فی روایة یحیى بن الحسن ما یؤخذ على عَائِشَة لأنه لم یرو أنها استنفرت الناس لما رکبت البغل وإنما المستنفرون هم بنو أمیة ویجوز أن تکون عَائِشَة رکبت لتسکین الفتنة لاسیما وقد روی عنها أنه لما طلب منها الدفن قالت نعم فهذه الحال والقصة منقبة من مناقب عَائِشَة".


ثالثًا: أَنَّ المنع من جهة عَائِشَة لو ثبت فهو محمولٌ على المنع بعد السماح وذلک بعد أن رأت رفض بنی أمیة واستعدادهم لقتال بنی هاشم، فمنعت من باب سد الفتنة وخوف سفک الدماء لا أنها منعت ابتداءً.


وهذا الکلام تجسده الروایة الآتیة: فعن هشام بن عروة عن أبیه قال: "قال الحسن حین حضرته الوفاة: أدفنونی عند قبر رسول الله صلى الله علیه وسلم إِلاَّ أن تخافوا أن یکون فی ذلک شر، فإن خفتم الشر فادفنونی عند أمی، وتوفی فلما أرادوا دفنه أبى ذلک مروان وقال: لا، یدفن عثمان فی حش کوکب، ویدفن الحسن هاهنا. فاجتمع بنو هاشم وبنو أمیة، فأعان هؤلاء قوم وهؤلاء قوم، وجاءوا بالسلاح، فقال أبو هریرة لمروان: یا مروان أتمنع الحسن أن یدفن فی هذا الموضع وقد سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول له ولأخیه حسین: هما سیدا شباب أهل الجنة ... فلما رأت عَائِشَة السلاح والرجال، وخافت أن یعظم الشر بینهم، وتسفک الدماء قالت: البیت بیتی؛ ولا آذن أن یُدْفَنَ فیه أحد، وقال محمد بن علی لأخیه: یا أخی إنه لو أوصى أن یدفن لدفناه أو نموت قبل ذلک، ولکنه قد استثنى فقال: إلا أن تخافوا الشر، فأی شر أشد مما ترى؟ فدفن بالبقیع إلى جنب أمه".


ویؤید ذلک أَنَّ الصحابة مع أنهم فی أول الأمر کانوا مع موقف عَائِشَة فی السماح للحسن بالدفن إلا أنهم لما رأوا الفتنة أمروا الحسین أن ینفذ وصیة أخیه فی حقن الدماء ودفنه بالبقیع، وکان هذا موقف أبی هریرة رضی الله عنه، وعبد الله بن عمر رضی الله عنهما.


رابعًا: أَنَّ هذه الأخبار باطلة متنًا؛ لأنها تعارض روایات صحیحة صریحة توضح سماح عَائِشَة وترحیبها بدفن الحسن مع جده صلى الله علیه وسلم، وإیثارها له، بل قالت لأخیه الحسین لمّا استأذنها فی دفن الحسن رضی الله عنه: "نعم، بقی موضع قبر واحد، قد کنت أحب أن أدفن فیه، وأنا أؤثرک به".


الطیب المحجوب، یاسین الخلیفة، إجلاء الحقیقة فی سیرة عائشة الصِّدِّیقة،صص 141 – 144، الناشر: مؤسسة الدرر السنیة - المملکة العربیة السعودیة – الظهران، الطبعة: الأولى، 1432هـ - 2011م.


دوم : بعضی از عقلاء شیعه این که عائشه اجازه ی دفن امام حسن در کنار پیامبر را صادر است مورد تاکید قرار داده و آن را از مناقب عائشة قرار داده اند :


ابو الفرج اصفهانی با سندش نقل کرده است که حسن بن علی شخصی را به نزد عائشة فرستاد تا برای او از عائشة اجازه بگیرد تا در کنار پیامبر دفن شود.عائشة گفت : بله ، فقط جا برای یک قبر باقی مانده است.زمانی که بنی امیه این را شنیدند ، بنی امیه و بنی هاشم برای جنگ سلاح به دست گرفتند و بنی امیه گفتند : به خدا سوگند هرگز حسن بن علی در کنار پیامبر دفن نمی شود و خبر به حسن بن علی رسید و وی کسی را به سوی خانواده اش فرستاد که اگر چنین است نیازی ندارم که در کنار پیامر دفن شوم و مرا در کنار مادرم فاطمه دفن کنید.در نتیجه در کنار مادش فاطمه علیها السلام دفن شد.


ابو الفرج اصفهانی می گوید : یحیی بن الحسن می گوید : شنیدم که علی بن طاهر بن زید می گفت : هنگامی که تصمیم گرفتند حسن را دفن کنند , عائشة سوار بر قاطری شد و بنی امیه مروان بن الحکم و افرادی از ایشان که آن جا بودند را آماده و تجهیز کردند و مروان بن الحکم همان کسی است که [خطاب به عائشة] گفت : روزی بر قاطر [سوار هستی] و روزی بر شتر.


ابن ابی الحدید در حالی که در این روایت مناقشه می کند می گوید : من (ابن ابی الحدید) می گویم در روایت یحیی بن الحسن چیزی که موجب سرزنش عائشة باشد وجود ندارد چرا که روایت نشده است که وی هنگامی که سوار قاطر شد مردم را تجهیز و آماده کرد بلکه این بنی امیه هستند که چنین کردند و ممکن است که عائشة برای آرام کردن فتنه سوار قاطر شده باشد به خصوص این که روایت شده است که هنگامی که حسن بن علی از عائشة خواست تا در کنار پیامبر دفن شود، وی گفت : بله.ماجرا این است و این قصه منقبتی از مناقب عائشة است.


سوم : اگر منع از دفن [امام] حسن در کنار پیامبر [ص] از سوی عائشة ثابت گردد ، محمول بر منع بعد از اجازه برای دفن [امام] حسن در کنار پیامبر [ص] است و این منع بعد از زمانی است که عائشة ممانعت بنی امیه و آمادگیشان برای جنگ با بنی هاشم را دید و در نتیجه از باب جلوگیری ا وقوع فتنه و ترس از خون ریزی از دفن [امام] حسن در کنار پیامبر [ص] ممانعت کرد نه این که از همان اول منع کرده باشد.


و این کلام را روایتی که در ادامه می آید تایید می کند : از هشام بن عروه از پدرش نقل شده است که او گفته است : حسن بن علی [ع] در هنگام وفات گفت : مرا پیش قبر رسول الله (ص) دفن کنید مگر آن که بترسید در آن شری باشد.پس اگر از شر ترسیدید مرا پیش مادرم دفن کنید.


حسن از دنیا رفت و هنگامی که تصمیم به دفن او گرفتند مروان بن الحکم مانع شد و گفت : نباید عثمان در حش کوکب دفن شود و حسن اینجا.بنی هاشم و بنی امیه جمع شدند گروهی بنی هاشم و گروهی هم بنی امیه را یاری کردند و با سلاح آمدند.


ابوهریره به مروان بن الحکم گفت : ای مروان، آیا مانع می شوی که حسن در این مکان دفن شود در حالی که شنیده ای پیامبر به او و برادرش حسین می گفت آن دو سروران جوانان اهل بهشت هستند ؟ ..... هنگامی که عائشة سلاح و آن اشخاص را دید و ترسید که شر بین آنان افزایش یابد و خون ریزی شود گفت : این خانه ، خانه ی من است و اجازه نمی دهم کسی در آن دفن شود !!!


  • سید مصطفی موسوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی