ممانعت مروان بن الحکم ناصبی و عائشة از دفن امام حسن (ع) در کنار پیامبر (ص) (2)
پس محمد بن علی به برادرش گفت : برادرم، اگر او وصیت کرده بود که این جا دفن شود او را این جا دفن می کردیم یا این که قبل از آن می مردیم اما او استثناء کرد و گفت : مگر این که از وقوع شر بترسید و چه شری بالاتر از این که می بینی ؟ در نتیجه حسن در بقیع در کنار مادرش دفن شد.
و ادعای ما را این نیز تایید می کند که صحابه با این که در ابتدا با عائشة در دفن حسن کنار پیامبر موافق بودند اما زمانی که فتنه را دیدند به حسین دستور دادند تا وصیت برادرش را در مورد حفظ خون مردم و دفنش در بقیع عملی کند و این دیدگاه ابو هریره و عبد الله بن عمر بود.
چهارم : این اخبار از جهت متنی باطل است چرا که با روایات صحیح و صریح که اجازه ی عائشة و موافقتش و از خودگذشتگی اش برای دفن حسن در کنار پیامبر را روشن می سازد مخالف است.بلکه عائشة به حسین زمانی که برای دفن حسن اجازه داد گفت : بله ، به مقدار یک قبر جا باقی مانده است و دوست داشتم که خودم در آن دفن شوم و من برای تو از آن می گذرم.
پاسخ به ادعاهای «یاسین الخلیفه الطیب المحجوب»
ادعای اول :
بعضی از عقلاء شیعه این که عائشه اجازه ی دفن امام حسن در کنار پیامبر را صادر است مورد تاکید قرار داده و آن را از مناقب عائشة قرار داده اند.
پاسخ به ادعای اول :
هر دو نفری که این محقق (؟!) آن ها را از عقلای شیعه دانسته از علمای مخالفین شیعه ی امامیه می باشند ! نه ابو الفرج اصفهانی شیعه ی امامی است و نه ابن ابی الحدید !
ابو الفرج اصفهانی از افراد مورد اعتماد مخالفین شیعه است :
صَاحِبُ (الأَغَانِی) أَبُو الفَرَجِ عَلِیٌّ الأَصْبَهَانِیُّ : العَلاَّمَةُ، الأَخْبَارِیُّ، أَبُو الفَرَجِ عَلِیُّ بنُ الحُسَیْنِ بنِ مُحَمَّدٍ القُرَشِیُّ، الأُمَوِیُّ، الأَصْبَهَانِیُّ، الکَاتِبُ، مُصَنِّفُ کِتَابِ (الأَغَانِی) ..... قُلْتُ: لاَ بَأْسَ بِهِ.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء،ج 16، ص 202، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .
آن چه هم که در برخی منابع از «شیعی» بودن ابو الفرج اصفهانی آمده به معنای شیعی امامی و اثنی عشری نیست بلکه عدم اهتمام به معاویه و بنی امیه و حب امیر المؤمنین می باشد.
همچنین ابن ابی الحدید یک عالم سنیِ معتزلی است که در فقه به مذهب شافعی گرایش داشته است.
عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن الحسین بن أبی الحدید، أبو حامد، عز الدین: عالم بالأدب، من أعیان المعتزلة، له شعر جید واطلاع واسع على التاریخ. ولد فی المدائن، وانتقل إلى بغداد، وخدم فی الدواوین السلطانیة، وبرع فی الإنشاء، وکان حظیا عند الوزیر ابن العلقمیّ.
الزرکلی، خیر الدین (المتوفى1410هـ)، الأعلام،ج3، ص 289، الناشر: دار العلم للملایین - بیروت – لبنان، الطبعة: الخامسة عشر - أیار / مایو 2002 م.
283 - عز الدین ابن أبی الحدید: الفوات 1: 519، ذیل مرآة الزمان 1: 62، ابن الشعار 4: 213 وقال: عبد الحمید بن أبی الحدید کاتب فاضل أدیب ذو فضل غزیر وأدب وافر وذکاء باهر، خدم فی عدة أعمال سواداً وحضرة، آخرها کتابة دیوان الزمام. تأدب على الشیخ أبی البقاء العکبری ثم على أبی الخیر مصدق ابن شبیب الواسطی، واشتغل بفقه الإمام الشافعی وقرأ علم الأصول، وکان أبوه یتقلد قضاء المدائن، وله کتاب العبقری الحسان فی علم الکلام والمنطق والطبیعی والأصول والتاریخ والشعر؛ وراجع صفحات متفرقة من الحوادث الجامعة.
إبن خلکان، ابوالعباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفاى681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج7، ص 342، تحقیق احسان عباس، الناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: 1، 1994 م.
همچنین وی در مواضع متعددی از کتاب مشهورش «شرح نهج البلاغة» به رد و نقد عقائد شیعه با تصریح بر این که شیعیان چنین می گویند پرداخته است و کافی است تا کلمه ی «الشیعة» را در این کتاب جست و جو کنید تا به این مطلب پی ببرید.
در مورد ابن ابی الحدید نیز مانند ابو الفرج اصفهانی آن چه از شیعه بودنش گفته اند، ناظر به عدم اهتمام به حب معاویه و بنی امیه و حب وی نسبت به امیر المؤمنین می باشد و ارتباطی با شیعه ی امامیه ندارد.
تا این جا دانستیم که نه ابو الفرج اصفهانی شیعه ی دوازده امامی است و نه ابن ابی الحدید و کتب ایشان نیز اگر با دقت مطالعه گردد شاهدی است قطعی بر این مساله و در نتیجه تدلیس اول مؤلف کتاب محل بحث مشخص شد.
اکنون به روایتی که این محقق (؟!) اشاره کرده است می پردازیم تا ببینیم اساسا اعتبار و ارزش علمی دارد یا خیر ؟!
قبل از صحبت در مورد روایت لازم است به این مساله اشاره کنیم که خودِ این محقق در کتابش هرجا به روایتی رسیده است که از طرف شیعه بدان استناد شده است ، به بررسی سندی آن پرداخته و سعی کرده با اثبات ضعف سندی روایات، آن ها را از اعتبار ساقط کند.
اینجا حق طرح این سوال برای ما مسلم است که چرا وی روایتی که از ابو الفرج اصفهانی نقل کرده را بررسی سندی نکرده است ؟ اگر این روایت صحیح نیست پس چرا به آن استناد کرده است ؟!
پر واضح است که در صورت اثبات ضعف این روایت هم استدلال به آن ارزش علمی ندارد و هم تدلیس و خیانت علمی و تناقض این شخص ثابت می گردد.
روایت مورد استناد :
أخبرنی أحمد بن سعید، قال: حدثنا یحیى بن الحسن ، عن الزبیر بن بکار، عن محمد بن إسماعیل، عن قائد مولى عباد، وحدثنا حرمی، عن زبیر، فقال: عبادک وهو الصواب، وقال أحمد بن سعید هو عبادک ولکن هکذا قال یحیى بن عبید الله بن علی، أخبره وغیره أخبره : إن الحسن بن علی أرسل إلى عائشة أن تأذن له أن یدفن مع النبی (ص) فقالت: نعم ما کان بقی إلّا موضع قبر واحد، فلما سمعت بذلک بنو أمیة اشتملوا بالسلاح هم وبنو هاشم للقتال، وقالت بنو أمیة: والله لا یدفن مع النبی (ص) أبدا، فبلغ ذلک الحسن فأرسل إلى أهله أمّا إذا کان هذا فلا حاجة لی فیه ادفنونی إلى جانب أمی فاطمة، فدفن إلى جنب أمه فاطمة علیها السلام.
قال یحیى بن الحسن: وسمعت علی بن طاهر بن زید یقول: لما أرادوا دفنه رکبت عائشة بغلا واستنفرت بنی أمیة مروان بن الحکم، ومن کان هناک منهم ومن حشمهم، وهو القائل: فیوما على بغل ویوما على جمل.
الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفاى356هـ)، مقاتل الطالبیین، ص 82، المحقق: السید أحمد صقر، الناشر: دار المعرفة - بیروت.
ضعف سندی روایت :
روایت فوق از جهت سندی کاملا ضعیف است و در سند آن مجاهیل و ضعفاء حضور دارند!
احمد بن سعید : مجهول / یحیی بن الحسن العلوی : مجهول / یحیی بن عبید الله بن علی : مجهول / علی بن طاهر بن زید : مجهول
ملاحظه می کنید که این روایت در چه وضعیتی است و با این وجود این شخص محقق (؟!) به آن استناد کرده است !
ما همین روایت را که با طریقی دیگر نقل شده اینجا می آوریم :
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ فَائِدٍ مَوْلَى عَبَادِلَ، أَنَّ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ عَلِیٍّ، أَخْبَرَهُ، عَمَّنْ، مَضَى مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ، أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَصَابَهُ بَطَنٌ، فَلَمَّا حَزَبَهُ وَعَرَفَ مِنْ نَفْسِهِ الْمَوْتَ، أَرْسَلَ إِلَى عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَنْ تَأْذَنَ لَهُ أَنْ یُدْفَنَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ لَهُ: نَعَمْ، مَا کَانَ بَقِیَ إِلَّا مَوْضِعُ قَبْرٍ وَاحِدٍ، فَلَمَّا سَمِعَتْ بِذَلِکَ بَنُو أُمَیَّةَ اسْتَلْأَمُوا هُمْ وَبَنُو هَاشِمٍ لِلْقِتَالِ، وَقَالَتْ بَنُو أُمَیَّةَ: وَاللَّهِ لَا یُدْفَنُ فِیهِ أَبَدًا. وَبَلَغَ ذَلِکَ حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، فَأَرْسَلَ إِلَى أَهْلِهِ: أَمَّا إِذَا کَانَ هَذَا فَلَا حَاجَةَ لِی بِهِ، ادْفِنُونِی فِی الْمَقْبَرَةِ إِلَى جَنْبِ أُمِّی فَاطِمَةَ. فَدُفِنَ فِی الْمَقْبَرَةِ إِلَى جَنْبِ فَاطِمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا ".
النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (متوفاى262هـ)، تاریخ المدینة المنورة،ج1، ص 111، تحقیق فهیم محمد شلتوت، ناشر: طبع على نفقة: السید حبیب محمود أحمد – جدة - 1399 هـ .
- ۹۶/۰۸/۲۳