پرسش و پاسخ (2)
پرسش:
میشه چند حدیث ثقه
با سند در باب ولایت فقیه اینجا بنویسید؟
پاسخ:
...عمر بن حنظلة، قال: سألت أبا عبداللَّه علیه السلام عن رجلین من أصحابنا بینهما منازعة فی دَیْنٍ أو میراث، فتحاکما إلى السلطان أو القضاة، أیحلّ ذلک؟ قال: «مَن تَحاکَمَ إلیهم فی حقٍّ أو باطلٍ، فإنّما تحاکم إلى الطاغوت، وما یحکم له فإنّما یأخذ سُحتاً وإن کان حقّاً ثابتاً؛ لأنّه أخَذَه بحُکْم الطاغوت، وقد أمَرَ اللَّه أن یُکفَرَ به، قال اللَّه تعالى: «یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ». قلت: فکیف یصنعان؟ قال: «یَنْظُران مَن کان منکم ممّن قد روى حدیثنا، ونَظَرَ فی حلالنا وحرامنا، وعَرَفَ أحکامَنا، فَلیَرضَوا به حَکَماً؛ فإنّی قد جَعَلْتُه علیکم حاکماً، فإذا حَکَمَ بحُکْمنا- وفی بعض النسخ: فإذا حکَم بحُکْم- فلم یَقْبَلْه منه، فإنّما استخفَّ بحُکْم اللَّه، وعلینا رَدَّ، والرادُّ علینا کالرادّ على اللَّه، وهو على حدّ الشرک باللَّه».
قلت: فإن کان کلّ رجل اختارَ رجلًا من أصحابنا، فَرَضِیا أن یکونا الناظِرَیْن فی حقّهما، واختلفا فیما حکما، وکلاهما اختلف فی حدیثکم؟ قال: «الحُکْم ما حَکَمَ به أعدَلُهما وأفقَهُهما وأصدَقُهما فی الحدیث وأورَعُهما، ولا یلتفِتْ إلى ما یحکم به الآخر».
کلینی (رحمة الله علیه) به سند خود از عمر بن حنظله روایت میکند: «از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: دو نفر از ما (شیعیان) که در باب «دین» و «میراث» نزاعی دارند، پس به نزد سلطان یا قاضیان [ حکومتهای جور] جهت حل آن میروند؛ آیا این عمل جایز است؟ حضرت فرمود: هر کس در موارد حق یا باطل به آنان مراجعه کند؛ در واقع به سوی طاغوت رفته و از او مطالبه قضاوت کرده است. از این رو آنچه بر اساس حکم او [که خود فاقد مشروعیت است ]دریافت میدارد، به باطل اخذ نموده است؛ هر چند در واقع حق ثابت او باشد؛ زیرا آن را بر اساس حکم طاغوت گرفته است. خداوند امر فرموده است: باید به طاغوت کافر باشند [و آن را به رسمیت نشناسند] و میفرماید: (یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ).
آنگاه پرسیدم: پس در این صورت چه باید کنند؟ امام (علیه السلام) فرمود: باید به کسانی از شما (شیعیان) که حدیث و سخنان ما را روایت میکنند و در حلال و حرام ما به دقت مینگرند و احکام ما را به خوبی باز میشناسند (عالم عادل)، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند. من چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین چیزی در حد شرک به خداوند است».
اصول کافی، ج 1، ص 67؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص 98
عبارت «فانی قد جعلته علیکم حاکماً...»؛.، با وضوح و روشنی، بر انتصاب فقیه عادل بر حکومت در همه امور دلالت دارد؛ زیرا هر چند ظاهر پرسش راوی در مسأله منازعه و قضاوت است؛ اما آنچه جهت و ملاک عمل است، پاسخ امام صادق(علیه السلام) است و سخن آن حضرت نیز عام است. خصوصاً جمله «فانی قد جعلته علیکم حاکماً» با توجه به کلمه «حاکم» دلالت بر حکومت دارد، نسبت به سایر مسائل حکومتی، تعمیم یافته و شامل آنان نیز میشود.