قاتل عمار در آتش جهنم است
بخاری در صحیح خود چنین می نویسد:
حدثنا مُسَدَّدٌ قال حدثنا عبد الْعَزِیزِ بن مُخْتَارٍ قال حدثنا خَالِدٌ الْحَذَّاءُ عن عِکْرِمَةَ قال لی بن عَبَّاسٍ وَلِابْنِهِ عَلِیٍّ انْطَلِقَا إلى أبی سَعِیدٍ فَاسْمَعَا من حَدِیثِهِ فَانْطَلَقْنَا فإذا هو فی حَائِطٍ یُصْلِحُهُ فَأَخَذَ رِدَاءَهُ فَاحْتَبَى ثُمَّ أَنْشَأَ یُحَدِّثُنَا حتى أتى ذِکْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ فقال کنا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً وَعَمَّارٌ لَبِنَتَیْنِ لَبِنَتَیْنِ فَرَآهُ النبی صلى الله علیه وسلم فَیَنْفُضُ التُّرَابَ عنه وَیَقُولُ وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ یَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَیَدْعُونَهُ إلى النَّارِ.
روایت است که روزی، ابوسعید خدری در حال سخن گفتن، صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر کدام یک خشت حمل می کردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می کرد. رسول اکرم او را دید. و در حالیکه گرد و خاک را از او دور می ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، که توسط یک گروه یاغی به قتل میرسد. عمار آنها را به بهشت فرا میخواند وآنها وی را به سوی آتش، دعوت می دهند.
صحیح بخاری، ص 120-121